مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیهالسلام
بُرده است بنده سوی مولا هر زمان دست شد واسـطه بیـن زمـین و آسـمان دست جـز از در ایـن آسـتـان خـیـری نـدیـده وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست در سجـده و بر خـاک افـتادن زبان سر وقـت قـنـوت و ربـنا گـفـتن زبان دست در پـهـنـه تـاریـخ اگـر کـنـکـاش بـاشـد دارد بـرای مـا هـزاران داسـتان دسـت خـیـبر برای خود دژ مـسـتحـکـمی بود تا آن زمان که زد به در یک پهلوان دست اسـلام را پـیــروز مـیـدان کـرد حـیـدر حق زد برای قـدرت این بـازوان دست جـانهـا به قـربـان مـرام آن کـسـی کـه در اوج قدرت میگرفت از ناتوان دست با دست پر برگـشـته مسکـینی که حتی یـکـبـار بـرده بر در این آسـتـان دسـت با قصد بیعـت سوی او آمد که آن روز انداخـت بر دستان مولا ریـسمان دست یـک روز در جـنـگ اُحـد آقـای عـالـم تهـدیـد را از جانب مولاش رانده است یک روز حـیـدر در دفـاع از پـیـامـبـر امـروز عـبـد الله پـای کـار مـانـده است تـا گـفـت پـیـر کـل عـالـم یـنـصـرونـی در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست راه گلو را داشت طی میکـرد خـنجـر سد کرد راه حمـلهاش را ناگهـان دست مـانـنـد ابــراهــیــم شــد در آزمــونــش چون سربلند آمد برون از امتحان دست آمـد بـه مـهــمـانـی آغــوش عـمــویـش هـدیـه چه آورده برای مـیـزبـان؟ دست زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا میرفت وقتی سمت چوب خیزران دست هر قـدر کـمـتر در غـم او زد به سیـنه روز قـیامت بـیـشـتر بـیـند زیـان دست |